تاريخچه حوزه علميه خراسان
دوره اول
حوزه علميه مشهد خاص اين شهر نيست، بلكه به خراسان بزرگ اختصاص دارد. چرا كه اين دوره عصر حضور امام رضاع را دربر ميگيرد و امام تنها در يك شهر ساكن نبودند, بلكه از مدينه تا خراسان در طي عبور از شهرهاي مختلف به نشر معارف علوي اهتمام داشتند و حديث «سلسلة الذهب»(1) كه در نيشابور ايراد شد يكي از آن موارد است.
اين حوزه علمي سيار در حالي به ايفاي نقش پرداخته كه امام از سوي رژيم غاصب عباسي، در محاصره كامل قرار داشت و راههايي انتخاب شد كه امام از دسترس شيعيان دور باشد. چنانكه شيخ مفيد مينويسد:
مامون به فرستادگان خود دستور داد امام (ع) و گروهي از خاندان ابيطالب را از راه بصره، اهواز و فارس به سوي مرو حركت دهند.(2) و راه ديگر را كه همان راه كوفه، جبل در عراق، كرمانشاه و قم - كه از نقاط شيعه نشين و مراكز قدرت شيعيان بود - روا ندانست. چون ممكن بود با مشاهده امام (ع) هيجاني شيعيان مسير را فراگيرد و وي را نزد خويش نگاه داشته، مانع از حركت ايشان به مرو گردند.
ورود امام رضا (ع) به مرو همزمان با توطئه ديگري بود كه مامون براي از ميان بردن فرهنگ شيعي در خصوص «علم لدني» امام پيافكنده بود. تشكيل جلسات با حضور دانشمندان مذاهب و فرق مختلف اسلامي و ديگر اديان جز براي مخدوش جلوه دادن علم امام و از اعتبار انداختن منصب امامت چيز ديگري نبود. ولي از آنجايي كه تمام اين مناظرات علمي با پيروزي امام رضا (ع) همراه بود، مامون بر آن شد كه امام را در محدوديت قرار دهد و از برپايي جلسات مناظره خودداري كند.
عصر رضوي برابر با نهضت ترجمه بود و اين مسأله باعث رويارويي دو نوع انديشه متضاد شد كه امام رضا (ع) در مكتب توحيدي خويش با مباحث كلامي به آن پاسخ ميفرمود. از جلمه مواردي كه به دست ما رسيده است عناوين ذيل است:
- مقابله با تشبيه و تجسيم خداوند
- توصيف صفات الهي
- مقابله با انديشه رؤيت خداوند
- مسأله بداء
و ... كه اين همه مناظرات و احتجاجات امام تدوين و شرح شده و ديدگاه اسلام را در مبحث الهيات بيان داشته است.(3)
مكتب رضوي پس از وجود مبارك حضرت زير نظر شاگردان برجستهشان تداوم يافت و در نشر تفكر شيعي مؤثر افتاد.
دوره دوم
پس از شهادت هشتمين پيشواي شيعيان در ايران، ايشان در قريهاي از قراء طوس به نام «سناباد» مدفون گرديد و شيعه از آن پس اين نقطه را مركز علمي فرهنگي خويش قرار داد و با ايجاد حلقات درس در كنار تربت آن امام بر رونق منطقه افزوده گشت. اين دوره از قرن سوم تا نهم هجري را شامل ميگردد كه در آن بزرگاني بسان شيخ طوسي و شيخ طبرسي متوفي 584 ق ميزيستهاند.(4) ليكن اوضاع آشفته اين دوره با روي كار بودن دولتهاي سني مذهب و رجال سختگير آنها مانند خواجه نظام الملك و وجود جنگها و حملات وحشيانه تيموريان و مغولان، باعث ركود علمي در اين حوزه گرديده است. با وجود اين همه حملات نظامي و فرهنگي كتاب وزين «مجمع البيان في تفسير القرآن» اثر شيخ طبرسي در اين دوره از حوزه علميه مشهد نگارش يافته است.
مدارسي كه در اين دوره در مشهدالرضا (ع) وجود داشت عبارت بودند از:
1- مدرسه مشهد امام رضا (ع)
2- مدرسه بالاسر
3- مدرسه پريزاد
4- مدرسه دو در
5- مدرسه امير سيدي(5)
دوره سوم
اين دوره از قرن دهم تا سيزدهم را شامل ميگردد.«گويا در قرن دهم با وجود توجه فراواني كه به مشهد از جنبه مذهبي ميشد، حوزه علميه اين شهر چندان رونق نداشته و علماي معروف در آن حوزه به تدريس اشتغال نداشتهاند و شايد به همين جهت بوده كه مدارس علمي آن از دو يا سه مدرسه قديمي تجاوز نميكرد و مدرسه جديدي در آن بنياد نشده است. علماي معروف مشهد در اين قرن، يكي «ملاعبدالله شوشتري» متوفي 997 ق است كه به دست ازبكان در هرات به قتل رسيده و ديگري «مولانا محمد رستمداري» متوفي اوايل قرن يازدهم كه نامهاش به علماي ازبك به تفصيل در مجالس المؤمنين و مطلع الشمس نقل شده و گواه دانش و قدرت علمي اوست.
در قرن يازدهم وضع حوزه تفاوت زيادي يافته و علما و مدرسان معروف در آن به تدريس مشغول شدهاند. مدارس متعددي بنا شده و طلاب و محصلين براي استفاده از هر سو گرد آمدهاند. در حقيقت قرن يازدهم را ميتوان مبدأ اهميت و عظمت حوزه علمي مشهد دانست. مخصوصاً در نيمه دوم اين قرن، حوزه مشهد از لحاظ كثرت علما و مدرسين در رديف حوزههاي مهم شيعه قرار گرفت و طلاب از شهرهاي ديگر به آن رو آوردند و حتي مدرس بزرگ و معروفي همچون «مولانا محمد باقر» معروف به «محقق سبزواري» مؤلف دو كتاب، ذخيره و كفايه در فقه كه در اصفهان داراي مقام رياست علمي و ملقب به شيخ الاسلام بود، در اواخر اين قرن به مشهد هجرت كرد و مدرسه قديمي «سميعيه» را - كه از آن پس به نام او «باقريه» ناميده شد و تاكنون به اين نام باقي است, تجديد بنا نمود و خود در آن به تدريس و تربيت شاگردان مشغول شد.(6)
از ديگر رجال علم و دانشمند شيعه كه در اين دوره حوزه علميه مشهد را رونق بخشيدند، شيخ محمد حر عاملي متوفي 1104 ق است كه با تأليفات خويش بسان «وسائل الشيعة» و «اثبات الهداة» در تدوين احاديث فقهي شيعه اماميه و اثبات حقانيت امامان معصوم (علیهمالسلام) تلاش بليغ نموده و كتاب حديثي او تا زمان ما مورد رجوع فقهاي اماميه است و محدث نوري با تدوين كتاب مستدرك به تكميل آن همت گمارده است.
حوزه علميه مشهد پس از يك قرن فعاليت پربار، در دو قرن 12 و 13 هجري رونق خود را از دست داد و دانش پژوهان پس از طي علوم مقدماتي و سطح، در حوزههاي علميه اصفهان و نجف به ادامه تحصيل ميپرداختند.
دوره چهارم
اين دوره دو قرن چهاردهم و پانزدهم قمري را شامل ميگردد. در اين دوره حوزه علميه مشهد در علوم عقلي و ادبي پيشرو تمامي حوزههاي علميه شيعه بوده است. هرچند فقه و اصول در حوزه نجف از رونق بيشتري برخوردار بوده و طلاب براي آموزش سطوح عالي و اخذ اجتهاد راهي حوزه نجف اشرف ميشدهاند. از ديگر مسائلي كه در اين دوره پيش آمد، تأسيس حوزه علميه قم در سال 1340 ق است كه باعث تحت الشعاع قرار گرفتن حوزه علميه مشهد گرديد.
اساتيد علوم ادبي و فلسفه و حكمت حوزه مشهد در اين دوره عبارتند از:
1- شيخ عبدالجواد اديب نيشابوري متوفي 1344 ق استاد ادبيات.
2- ملامحمدعلي، معروف به «حاجي فاضل» متوفي 1342 ق استاد فقه، اصول و فلسفه.
3- ميرزاي عسكري شهيدي، معروف به «آقا بزرگ» متوفي 1355 ق استاد فلسفه.
4- شيخ اسدالله يزدي متوفي 1342 ق استاد فلسفه.
همانگونه كه شاگردان اديب نيشابوري به حضور در مكتب اديبي بسان او افتخار ميكنند, شاگردان حوزه درس ميرزاي عسكري شهيدي نيز به استادي كه بالغ بر 23 سال از عمر شريفش را در تدريس حكمت الهي و فلسفه اسلامي گذارنيده است, مباهات مينمايد.
حضرت آيةالله خامنهاي (مد ظله العالي) طي گزارشي كه از حوزه علميه مشهد دارند اشاره ميكنند كه در قرن چهاردهم حوزه علميه مشهد خالي از حوزه درس خارج فقه و اصوال بود و دانشمندان مبرزي بسان سيد علي سيستاني متوفي 1340 ق و سيد عباس شاهرودي متوفي 1341 ق و حاجي فاضل - ملامحمدعلي - به تدريس دروس سطح قناعت ميورزيدند، تا اينكه دو مدرس بزرگ كه از حوزه علميه نجف اشرف فارغ التحصيل شده و به مقام اجتهاد رسيده بودند, در حوزه مشهد به تدريس خارج فقه و اصول همت گماردند.
1- حضرت آيةالله حاج آقا حسين قمي متوفي 1366 ق.
2- حضرت آيةالله حاج ميزامحمد كفايي خراساني - آقازاده - متوفي 1356 ق.
پس از اين دو بزرگ شيخ مرتضي آشتياني متوفي 1356 ق نيز به تدريس خارج اشتغال ورزيد.
از دانشمندان و مدرساني كه به تدريس سطح اشتغال داشتند بايد از افراد زير نام برد:
1- شيخ حسن برسي متوفي 1353 ق.
2-شيخ حسن كاشي.
3- شيخ حسين پايين خياباني متوفي 1366 ق.
4- ميرزا مهدي اصفهاني.(7)
اين دوره مقارن با نهضت اسلامي تنباكو، انقلاب مشروطيت، قيام گوهرشاد و انقلاب اسلامي است. در حقيقت نام گوهرشاد از حوزه علميه مشهد برخاسته است.
رهبري اين قيام اسلامي را مراجع تقليد مشهد بر عهده داشتند. حاج آقا حسين قمي كه در سال 1331 ق از نجف به خراسان آمد و به تدريس خارج فقه و اصول اشتغال داشت, در مقابل افكار غربگرايانه رضاخان ايستاد تا آنكه به سال 1354ق/1314ش از ايران به عراق تبعيد شد و حاج ميرزا محمد كفايي خراساني، معروف به «آقازاده» فرزند آخوند ملامحمدكاظم خراساني نيز در اين نهضت نقش فعال داشت. از اين رو وي نيز به يزد تبعيد گرديد و آيةالله سيد يونس اردبيلي نيز زنداني و سپس به اردبيل تبعيد شد.(8)
آيةالله حاج آقا حسين قمي پس از مرگ رضاخان به ايران آمد و خواستههاي خود را با شاه در ميان گذاشت و پس از جامه عمل پوشيدن آرمانهاي والاي اسلامي ديگر بار به حوزه علميه نجف بازگشت. خواستههاي ايشان عبارت بودند از:
- اول اينكه حجاب آزاد شود. تا آن موقع كشف حجاب اجباري بود. كسي نميتوانست با چادر يا روسري از خانه خارج شود.
- دوم اينكه تعليمات ديني كه از برنامه درس دانشآموزان حذف شده بود، ديگر بار به عنوان كتاب درسي در برنامه آموزشي قرار بگيرد.
- سومين درخواست ايشان هم ايجاد مدارس ديني بود كه تا قبل از اين، وزارت فرهنگ اجازه نميداد مدارس ملي به صورت ديني اداره شود.(9)
تبعيد فقهايي چون حاج آقا حسين قمي و حاج ميرزا محمد كفايي خراساني حوزه علميه مشهد را از دانشمندان درجه اول خالي و دوران فترت و ركود علمي به اين حوزه ديگر بار روي آورد. اين ركود علمي از ناحيه ديگري نيز تشديد شد و آن مخالفت «ميرزا مهدي اصفهاني» با فلسفه و عرفان اسلامي بود. چرا كه حوزه علميه مشهد پيش از آنكه حوزهاي فقهي و اصولي شناخته شود، حوزهاي فلسفي بود كه با بنيانگذاري مكتب ضد فلسفه، حوزه مشهد از اين فضيلت نيز بيبهره شد.(10) اين ركود تا ورود حضرت آيةالله العظمي سيد محمدهادي ميلاني ادامه داشت. تا اينكه ايشان به سال 1373 ق به منظور زيارت به مشهد الرضا (ع) آمدند و خواهش علماي حوزه مشهد را پذيرفته با تدريس خويش به حوزه مشهد رونق بخشيدند. آيةالله ميلاني از شاگردان ميرزاي نائيني، حاج آقا حسين قمي و شيخ محمدحسين اصفهاني كمپاني بود. وي توانست با حضور خويش حوزه مشهد را به عصر شكوفايي و آن را در رديف حوزههاي رايج شيعه قرار دهد.
علاوه بر قيام گوهرشاد كه به تبعيد آيةالله حاج آقا حسين قمي و آيةالله سيد يونس اردبيلي منجر گرديد، شهادت آيةالله زاده كفايي را در پي داشت. در حوادث اخير ايران و قيام شكوهمند امام خميني در طي سالهاي 1341 به بعد مدارس علميه مشهد به كانونهاي مقاومت عليه نظام طاغوت تبديل گرديد و در پي همين رويدادها بسياري از طلاب روشنفكر و مبارز به زندان و تبعيد گرفتار شدند و رژيم سفاك پهلوي با تمام قدرت و توان، نتوانست اين شعله مقدس را خاموش سازد.
قيام طلاب مدارس علميه مشهد در سال 1354ش و درگيري آنان با مأموران و عمال ساواك اوج اين مبارزه قهرمانان است كه به دنبال آن گروهي از طلاب انقلابي دستگير شدند و تحتسختترين شكنجههاي روحي و جسمي قرار گرفتند و در همين وقايع دانشمند بزرگوار شهيد هاشمي نژاد و آيت الله واعظ طبسي و گروه ديگري از طلاب مبارز دستگير شدند و حضرت آيةالله خامنهاي كه از موقعيت و پايگاه عظيم اجتماعي در ميان مردم و روحانيون برخوردار بود، از مشهد به سيستان و بلوچستان تبعيد شد.
مبارزه روحانيون به موجب تأثيري كه در ميان اقشار مختلف مردم و بويژه نسل جوان داشت، سبب شد كه رژيم ستم شاهي در يك عكس العمل ناانديشيده، مدارس علميه را كه به كانونهاي مبارزه ضد رژيم تبديل گرديده بود، به بهانه طرح توسعه اطراف فلكه حرم مطهر ويران و طلاب را آواره سازد تا به اين وسيله چند صباحي پايههاي حكومت خود را استوار كند. ولي رژيم با تخريب مدارس، سركوب و تعقيب، شكنجه و زندان و تبعيد طلاب نتوانست اين خشم مقدس را خاموش سازد و بر حوزه علميه تسلط يابد. طلاب مبارز همچنان به مبارزه خود بر اساس خط رهبري و ولايت فقيه و پيروي از امام خميني تأكيد ورزيدند تا سرانجام اسلام بر كفر پيروز گرديد و نظام جمهوري اسلامي استقرار يافت.(11)
پينوشتها
1- كتاب التوحيد, شيخ صدوق، ص25، روايت 23 و صحيفة الامام الرضا (ع)، ص40، روايت اول.
2- الارشاد، ج2، ص250.
3- ر.ك: عيون اخبار الرضا (ع) و تفسير بر احتجاج امام علي بن موسي الرضا (ع) با عمران صابي، استاد محمد تقي جعفري از مجموعه آثار دومين كنفرايس جهاني حضرت رضا، 489 - 582.
4- طبقات اعلام الشيعة، الثقات العيون في سادس القرون، ج2، صص 216 و 217.
5- گزارشي از سابقه تاريخي و اوضاع كنوني حوزه علميه مشهد، حضرت آيةالله خامنهاي، صص 12 و 13 و تاريخ مدارس ايران، صص 204 - 209.
6- گزارشي از سابقه تاريخي و اوضاع كنوني حوزه علميه مشهد، صص 15 و 16.
7- گزارشي از سابقه تاريخي و اوضاع كنوني حوزه علميه مشهد، صص 25 و 26.
8- انديشه، نشريه حوزه علميه مشهد، سال اول، شماره دوم، 1370، ص79.
9- ناگفتهها، خاطرات شهيد حاج مهدي عراقي، ص20.
10- گزارشي از سابقه تاريخي و اوضاع كنوني حوزه علميه مشهد، ص 26 و 27.
11- گزارشي از سابقه تاريخي و اوضاع كنوني حوزه علميه مشهد، ملحقات، صص 136 و 137؛ حوزههاي علميه شيعه در گستره جهان, ص352.
http://www.al-shia.com/html/far/9marakez/hoze_elmye_shie/mashhad.htm